​​​

بی مرز تر از عشقم و بی خانه تر از باد

ای فاتح بی لشگر من خانه ات آباد

 

تا کی بنویسم که تو می آیی و هر بار

قولِ "سرِ خرمن بدهی" ، دست مریزاد

 

حافظ به تمسخر به دلم گفت فلانی

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد

 

دور از تو فقط طعنه خورِ مردمِ شهرم

مجنونم و یک شاعرِ دیوانه ی دل شاد

 

دستم به جدایی برسد، رحم ندارم

بد شد "گذرِ پوست به دبّاغ نیفتاد"

 

با اینکه دلم گفته مدارا کنم اما

ای داد از این دوری و از عشق تو بی داد

 

تلخ است اگر دوریِ شیرین به خدا شکر

این قرعه ی عشق است که افتاده به فرهاد. 

 

#شهریار


مشخصات

آخرین جستجو ها